آخرین ارسال های انجمن
مجنون هنگام راه رفتن كسي را به جز ليلي نمي ديد... روزي شخصي در حال نمازخواندن در راهي بود و مجنون بدون اين كه متوجه شود از بين او و جا نمازش عبور كردو مردنمازش را قطع كرد و داد زد هي چرا بين من و خدايم فاصله انداختي مجنون به خود آمد وگفت: من كه عاشق ليلي هستم تورا نديدم تو كه عاشق خداي ليلي هستي چگونه مرا دیدی...!!!
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
این وبلاگ برای شادی و تفریح شما عزیزان دررست شد پس با خواندن مطالب و خنده های شیرین خودتون ما را خوشحال کنید.یادتون هم نره در انجمن ما عضو بشید.
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت